خلوتگاه من و دوستان

قلمرو قلبهای ما

 

 سوتی یه دانشجو بیچاره:

 

تو دوران دانشگاه با بعضی از بچه ها بدجور تیریپ مرام ومعرفت داشتیم وهی

تعارف به هم تیکه وپاره  می کردیم....

 

مثلا دوستم رد میشد میگفت غلامتم....

 

منم می گفتم خاک پاتم واین حرفا....

 

این قضیه هی بالا گرفت وتیکه ها دیگه از حد خارج شده بود که من دیگه به انتها

رسوندمش.

 

از پنجره کلاس داشتم محوطه رو نگاه می کردم که رفیقم حسن بین همه دخترا

وپسرا داد زد:داش علی....نوکر خر پدرتم....

 

منم هول شدم و گفتم:پدرم خودش خرته.....!!!!

 

 


 

نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:31 توسط ziba| |



آقا اینم بدبختی ما چی بگم دیگه همینجا اعلام میکنم فحش دادن تو این تاپیک ازاد اعلام میشه هر چی دوست داشتین  بگین

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 17:51 توسط kiyan| |

 لعنت به اون کسی که...


وقتی بهش محبت میکنی...


خیال میکنه بهش احتیاج داری...!!

 

نوشته شده در جمعه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:47 توسط ziba| |

 زندگی یعنی : 


ناخواسته به دنیا آمدن


مخفیانه گریستن


دیوانه وار عشق ورزیدن


و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن .

 

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:38 توسط ziba| |

 

 

 

هر چقدر هم که ضعيف باشی گاهی اوقات

 

می توانی تکیه گاه باشی

 

نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,ساعت 23:19 توسط ziba| |

 مردها نامردترین موجوداتند !

 

تا زمانی عشق می ورزند که بدانند زن اسیر آنها نشده 

 

و هنگامی که قلب زن را تسخیر کردند با تمام مردانگی ناجوانمردی می کنند .

 

دکتر علی شریعتی

 


 

نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:36 توسط ziba| |

در جواب دخترایی که میگن:همه مردها مثل همن باید عرض کنم،کسی مجبورتون نکرده بود که همرو امتحان کنید...


هوووووووووی آقا پسر خوشگل اینم برا تو حکم میکنه هااااااان


نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:29 توسط kiyan| |



خدايا كمي عشق ببار...

 

 

دعای باران چرا ؟


دعای عشق بخوان !!

 


این روزها دلها تشنه ترند تا زمین ؟


خدایا کمی عشق ببار.

 

 

خدایی چند نفرتون از این داداشا دارین 

 

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:32 توسط ziba| |

خدایی میخام با خدا درد و دل کنم فقط هان الان فکر کنید من همون چوپان که تو داستان موسی و شبان بود هستم میخام در حد خودم با خدایی خودم درد دل کنم:


اخه قربونت برم نوکرتم خدایااین چه وضعشه هان نه انصافا فکر کردی ما هم مثل پیغمبرات هستیم اینقد فشار میاری رو ما  خودت هم میدونی نه اسمم ایوب هست نه میتونم مثل ایوب پیغمبر باشم اصلا اینا را بیخیال فقط خواستم بگم خدایا پاره شدیم از خوشحالی و زندگی مفرح! دو دقیقه رو این اجانب تمرکز کن و دیگر هیچ.............

نوشته شده در دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:29 توسط kiyan| |

یعنی دهنت آسفالت هان در این چند روز چند نفر به اون یک نفر خوشگل

اضافه شدن که من ازشون بدم میاد اون چند نفر هم کسایی نیستن جز

همونای که کامنت تبلیغاتی میذارن اقا نمدین مارا دیگه از این بیشتر چی

بگم ؟ بگم؟

اوف بگم؟بگو اخ بگم ؟بگو یعنی الان یاد همون یک نفرکه ازش بدم میاد

افتادم اونم کسی نیست جز مموتی خودمون که عمریکا را نا امید کرده کلا

این عادم نمیدونم چی فکر میکنه هان ولی دمش معتدل بشود

خوووووووووووووووب سخرانی میکنه هان خوووووووب یعنی تو اصلا شک

نمیکنی بهش یعنی موندم الان سرمو بزنم کجا نمیدونم

نوشته شده در دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:14 توسط kiyan| |

 

به دوستم گفتم گ وه نخور ، خیلی شاکی شد
رفتم بغلش کردم گفتم “بخدا واسه سلامتیت میگم ... و گرنه بخور ”
هیچی دیگه الآن سه ماهی هست ازش بی خبرم
مردم جدیدا جنبه توصیه های بهداشتی و هم ندارن ...

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:3 توسط kiyan| |

بودا و زن هرزه
بودا به دهی سفر كرد ...
زنی كه مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه ی زن شد.
كدخدای دهكده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه ی او نروید !
بودا به كدخدا گفت : یكی از دستانت را به من بده !!!
كدخدا تعجب كرد و یكی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت : حالا كف بزن !!!
كدخدا بیشتر تعجب كرد و گفت: هیچ كس نمیتواند با یك دست كف بزند ؟!!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این كه مردان دهكده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پولهایشان است كه از این زن، زنی هرزه ساخته اند

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:55 توسط kiyan| |

ترا من چشم در راهم شباهنکام

که میگیرند در شاخ «تلاجن*» سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛

ترا من چشم در راهم.

شباهنگام، در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،

گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛

ترا من چشم در راهم.

                             ((نیما یوشیج))

*درختی است جنگلی

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 23:41 توسط kiyan| |

 

 

 

 

مملکتت 2500 سال قدمت داشته باشه بعد اوج دوران جوونیت صاف بیفته
 
 
تو دوران ریاست محمود ، نه این واقعا تراژدی نیست؟!! :| :))))))



نوشته شده در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:مملکت,2500,قدمت,جوانی,ساعت 23:30 توسط kiyan| |

در کشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوری زندگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدی میکنیم

که شعارش مرگ بر آمریکاست ولی مردمــــــــــــــانش آرزوی یکبار دیدن آمریـــــــــکا را دارند

نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:22 توسط kiyan| |

نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:زندگی,جالی خالی,نوشتن,ساعت 22:49 توسط kiyan| |

عاقبت پر میشود این حفره ها ...

از من و تو، از من و ما ، از شما ...

 

 

یک نه، ده نه ، صد دهان دارد زمین

عشق خوردن ، عشق بلعیدن بسی دارد زمین ...

نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:عاقبت,قبر,حفره,ساعت 23:39 توسط kiyan| |

همش فکر میکردم تو تلویزیون زیاد تبلیغ میکنن ولی دیگه فهمیدم تو وبلاک هم زیاد تبلیغ میکنن چند روزه فقط نظرات تبلغی میاد تصمیم گرفتم تو تقویم خودم این هفته را بزارم هفته تبلیغات


هفته تبلیغات مبارک

نوشته شده در دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:11 توسط kiyan| |

خدایا

 

 

این بندِ دل آدم کجاســـــــــــت ؟

که گـــــــــاهی , با یک اســــــــــم یا 

با حضور یک نفر
 
و یا با یک لبخــــــــــــند پاره میشــــــــــود

نوشته شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:آدم,اسم,لبخند,پاره,ساعت 23:36 توسط kiyan| |

کاش آسمان حرف کویر را می فهمید و اشک خود را نثار گونه های

 

خشک کویر میکرد، کاش دلها آنقدر خالص بود که دعاها قبل از پائین آمدن

 

دستها مستجاب میشد، کاش مهتاب با کوچه های تاریک شب آشناتر بود،

 

کاش بهار آنقدر مهربان بود که باغ را به دستان خزان نمی سپرد، کاش

 

مرگ معنای عاطفه را می فهمید...

نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:کاش,آسمان,کویر,دعا,دل ها,ساعت 2:9 توسط kiyan| |

 این خارجیا با ابداع کلمه lol به جای lots of laugh مثلا خواستن بگن ما خیلی مبتکریم اما

 

قهرمانان ایران زمین با ابداع خخخخخخخ به جای ( خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی!! )

 

نقشه دشمنان رو نقش بر آب کردند

 

دم همه گرم خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

 

 

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب: خارجی,خخخخخ,ابتکار,,ساعت 1:10 توسط kiyan| |

من رقص دخترانهندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق وعلاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:شریعتی,شاندل,نماز,عادت,ساعت 19:39 توسط kiyan| |

در دبستان ، ما را براي نماز به مسجد ميبردند . روزي در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روي بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديكتر باشيد . مذهب شوخي سنگيني بود كه محيط با من كرد و من سالها مذهبي ماندم . بي آن که خدايي داشته باشم !

نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 1:36 توسط kiyan| |

فرشته از شیطان پرسید: قوی‌ترین ‌سلاح تو برای فریفتن انسان‌ها چیست؟
شیطان گفت: به آنها می‌گویم «هنوز فرصت هست».
شیطان پرسید: قدرتمندترین سلاح تو برای امید بخشیدن به انسان‌ها چیست؟
فرشته گفت: به آن‌ها می‌گویم «هنوز فرصت هست».




نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 1:2 توسط kiyan| |

الان واقعا از اینکه رشته ی دامپزشکی رو پیچوندم ناراحتم... چه حیوونایی

هستن بعضیا... خیییلی واسه پروژه و تحقیقات خوبن ولی حیف که

نرفتم...

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 2:19 توسط kiyan| |

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 1:54 توسط kiyan| |

هیـــــــــچ کس تنها نیـــســـت... ارواح عمــــــــــــت

 

 

LLLOL    LOL  LOL   LOL

نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:8 توسط kiyan| |

حکایت من حکایت کسی است که:

عاشق دریا بود.

قایق نداشت

دلباخته بود.

همسفرنداشت

کسی که زخم دل داشت

اما ننالید....

گریه کرد

اما اشک نریخت

 

نوشته شده در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:18 توسط kiyan| |

 

از دردهای کوچک است که آدم مینالد,وقتی که ضربه سهمگین باشد,لال می شوی......!!!!!!!!!!!!!!!

 

نوشته شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:39 توسط kiyan| |

در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو میکنم.

خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟

من در پاسخش گفتم:اگر وقت دارید.

خدا خندید:

وقت من بی نهایت است...

در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟

پرسیدم:چه جیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟

خدا پاسخ داد: کودکی شان

اینکه انها از کو دکی شان خسته می شوند عجله دارند که بزرگ شوند

اینکه انها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول بدست اورند.

اینکه با اضطراب به اینده می نگرند

و حال را فراموش میکنند

و بنبر این نه در حال زندگی میکنند و نه در اینده

اینکه انها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند

و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.

دست های خدا دستانم را گرفت

برای مدتد سکوت کردیم

و من دوباره پرسیدم:

به عنوان یک پدر

می خواهی کدام درس های زندگی را

فرزندانت بیاموزند؟

او گفت:بیاموزند که انها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد

همه ی کاری که انها می توانند بکنند این است که اجازه دهند که خودشان دوست داشته باشند.

بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقا یسه کنند

بیاموزند که فقط چند ثانیه طول میکشد تا زخم های عمیقی در قلب انان که دوستشان داریم ایجاد کنیم

اما سالها طول می کشد تا ان زخمها را التیام بخشیم

بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد

کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.

بیاموزند که ادمهایی هستند که انها را دوست دارند

فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند

بیاموزند که دو نفر میتوانند با هم به یک نقطه نگاه کنند

و انرا متفاوت ببینند.

بیاموزند که کافی نیست فط انها دیگران را ببخشند

بلکه انها باید خود را نیز ببخشند

من با خضوع گفتم :

از شما بخاطره این گفت وگو متشکرم.

ایا چیز دیگری هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟

خداوند لبخند زد و گفت:

فقط اینکه بدانند من اینجا هستم


نوشته شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:48 توسط kiyan| |

آقایون و خانوما اینجاب خودم بعد از مطالعه و دیدن خیلی از وبلاگ های که توسط ما ایرانی ها نوشته میشن به این

نتیجه دست پیدا کردم که از 75/000/000 نفر ادم جمعیت ایران اگر همه را بگیم وبلاگ بسازن چیزی در حدود

69/999/998 نفر وبلاگ عاشقی میزنن و همه عاشق هستن  و در اینجا باز باید بگم که نصف این جمعیت شکست

عشقی خوردن و یا امور روانی ایشان به جامعه سلامت یا همون تیمارستان کشیده و باید بگم خدا به ما رحم کنه

بعد اون دو نفر میمونه که یک نفرش احتمالا عاشق واقعی هست و نیازی نمیبینه این چیزا را تو وبلاگ بگه چون

عشقش را بالا تر میدونه  و نفر اصل کاری بعدی هم منم که فکر کنم هنوز عاشق نشدم پس بزن دست قشنگه

راااااااااااااااا


LOL

نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:20 توسط kiyan| |

 

همواره نگهبان کیش یزدان باش، اما هیچ قومی را وادار مکن که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیش که میل دارد پیروی کند.
***
فرمان دادم بدنم را بدون تابوت ومومیایی به خاک سپارند
تـا تـکــه تـکــه ی بـدنـم قـسـمـتـی از خـاک ایـران شــود
***
منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَد...، شاه چهار گوشه ی جهان
***
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم
***
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد
***
من برای صلح کوشیدم
***
من برده داری را بر انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم.
***
فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند
***
فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiyan| |

 

دانستن کافی نیست، باید اقدام کرد،

 

 خواستن کافی نیست، باید کاری کرد

.

نه پیروزی پایدار است، نه شکست مرگ ‌آور.

 

 زمانی دست از کار بکشید که کار شما انجام شده باشد،

 

 نه آنگاه که خسته شده‌ اید. 

 

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:54 توسط kiyan| |

موشي درخانه صاحب مزرعه تله موش ديد!

 

به مرغ وگاو وگوسفندخبرداد

.

همه گفتند تله موش مشكل توست به ماربطي ندارد!

 

ماري درتله افتادوزن مزرعه دارراگزيد..

.

.

.

ازمرغ برايش سوپ درست كردند

 

گوسفندرابراي عيادت كنندگان سربريدند

 

گاورابراي مراسم ترحيم كشتند!!

..

...

....

دراين مدت موش ازسوراخ ديوارنگاه ميكرد

 

وبه مشكلي كه به ديگران ربط نداشت فكرميكرد..!!!

نوشته شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:55 توسط kiyan| |


Power By: LoxBlog.Com